?>
تاریخ انتشار : پنجشنبه 17 خرداد 1403 - 1:45
کد خبر : 31028

عشق، خیانت و پشیمانی: نغمه‌ای غم‌انگیز از زندگی زنی به نام نینا!

عشق، خیانت و پشیمانی: نغمه‌ای غم‌انگیز از زندگی زنی به نام نینا!

نینا، زنی با موهای بلند و قهوه‌ای و چشمانی عسلی که در اعماقشان رگه‌هایی از غم پنهان بود، در تاریکی شب به عکس امیر، شوهرش خیره شده بود. اشک‌هایش بی‌وقفه بر گونه‌هایش سرازیر می‌شدند و قلبش از درد خیانتی که به امیر کرده بود، در هم می‌فشرد. نینا و امیر سال‌ها بود که با هم

نینا، زنی با موهای بلند و قهوه‌ای و چشمانی عسلی که در اعماقشان رگه‌هایی از غم پنهان بود، در تاریکی شب به عکس امیر، شوهرش خیره شده بود.

اشک‌هایش بی‌وقفه بر گونه‌هایش سرازیر می‌شدند و قلبش از درد خیانتی که به امیر کرده بود، در هم می‌فشرد.

نینا و امیر سال‌ها بود که با هم زندگی می‌کردند. آنها در دوران دانشگاه با هم آشنا شده بودند و عشقی آتشین بین آنها شکل گرفته بود.

پس از فارغ‌التحصیلی، ازدواج کردند و زندگی مشترکی پر از عشق و صمیمیت را آغاز کردند.

اما سرنوشت تاریکی در انتظار نینا بود.

او در محل کارش با مردی به نام کامران آشنا شد. کامران جذاب، کاریزماتیک و ثروتمند بود و خیلی زود نینا را مجذوب خود کرد.

نینا که در زندگی مشترکش با امیر احساس تنهایی و کسالت می‌کرد، به دام کامران افتاد و در مسیری تاریک و پر از گناه قدم گذاشت.

او به طور پنهانی با کامران ملاقات می‌کرد و به تدریج، عشقی که به امیر داشت، جای خود را به وابستگی و هوس داد.

اما خیانت هرگز طعم گوارایی ندارد.

نینا هر روز بیشتر از قبل عذاب وجدان داشت و از دروغ‌هایی که به امیر می‌گفت، متنفر بود.

او می‌دانست که دیر یا زود راز خیانتش برملا خواهد شد و آن روز، روزی وحشتناک خواهد بود.

و سرانجام آن روز فرا رسید.

امیر به طور اتفاقی متوجه ملاقات نینا با کامران شد.

دنیای امیر در آن لحظه فرو ریخت.

او زنی را که دوستش داشت، زنی که به او ایمان داشت، در حال خیانت به خود دیده بود.

امیر با خشم و انزجار نینا را از خانه بیرون کرد و زندگی مشترکشان به تلخ‌ترین شکل ممکن به پایان رسید.

نینا که از کرده خود پشیمان بود، التماس امیر را برای بخشش می‌کرد، اما قلب شکسته امیر دیگر جایی برای بخشش نداشت.

نینا در تنهایی و پشیمانی غرق شد.

او که دیگر عشقی در زندگیش نداشت، مجبور بود تاوان خیانتش را به تنهایی بپردازد.

نینا درسی تلخ از خیانت آموخت.

او فهمید که هیچ چیز ارزشمندتر از عشق و اعتماد نیست و خیانت به این دو گوهر گرانبها، عواقبی جبران‌ناپذیر خواهد داشت.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.